درس ایثار و وفا

 

اول پاییز بود و در کلاس

دفترخودرا معلم باز کرد

بعد با نام خدای مهربان

درس اول،اب راآغاز کرد

گفت بابا اب دادو بچه ها

یکصداگفتند بابا اب داد

دخترک امالبانش بسته ماند

گریه کردو صورتش را تاب داد

اوندیده بود بابا را ولی

عکس او را دیده در قابی سپید

یادش آمد مادرش یکروز گفت

دخترم بابای پاکت شد شهید

مدتی در فکر بابا غرق بود

تاکه دستی اشک اورا پاک کرد

بچه ها خاموش ماندند و کلاس اشنا شد باسکوتی تلخ وسرد

دختری در گوشه ای اهسته باز

گفت بابا اب دادو داد نان

شد معلم گونه هایش خیس وگفت

بچه ها بابا ی زهرا داد جان

بعد روی تخته ی سبز کلاس

عکس چندین لاله ی زیباکشید

گفت درس اول ما بچه ها

درس ایثار و وفا درس شهید

مشق شب را هرکه با بابای خود

باز بابا اب دادو نان نوشت

دخترک اما میان دفترش

ریخت اشک و بابا داد جان نوشت

شاعر:قاسم بای

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392 | 11:44 | نویسنده : ستاره داود آبادی و زهراحسنی |